نظریه معماری
مفاهیم مختلفی از کلمه “نظریه” در معماری وجود دارد. بسیاری محققان بر این باورند که نظریه معماری در تلاش برای فرموله کردن قواعد، قوانین و ادراکاتی است که عمل ساخت ساز را اداره می کنند. چنین ادعاهایی فرض کنید که ما قبلا می دانیم که ما چه می خواهیم برای رسیدن به آن. بنابراین ماهیت موفقیت معماری در مورد موضوع نیست سوال این است که چگونه بهتر است که به آن دست یابیم. یک تئوری معماری، تنها در صورتی که ادعای یک ارزش جهانی را داشته باشد، تنها بر زیبایی شناسی تأثیر منفی دارد، در حالی که باید آن را هدف بگیرد، نه ماهیت و نه تصادف زیبایی معماری را. با این حال، چنین نظری به طور ضمنی فلسفی است و باید بر این اساس قضاوت شود. آنچه که اساسا برای معماری به طور کلی و طراحی به طور خاص ارائه شده است فاقد دقت، قابلیت تست، واکنش به شکست و پاسخگویی نیازها ست. بیشترچیزی که در معماری فرضیه خوانده میشود فرضیه ای است که نمی تواند آزمایش شود، یا یک مدل از این سادگی است که قدرت توضیحی ندارد. بدون فرض آن و جنبه های سازنده آن، هر دوره آموزش نظری، هر نظریه پیشنهاد در مورد جهان، و یا ارائه اصول ادعا برای توضیح ماهیت آنچه که ما به عنوان معماران انجام می دهیم، ارزش ذکر نیست. شاید ارزش نظریه به عملی بودن آن مربوط نیست، اما نقش آن به تشویق و احیای معماری با پرسش از آن است. به عبارت دیگر، اعتقاد بر این است که برای تمام ادعاهای خود و تکنیک های جدید، نظریه معاصر ممکن است یک اصل واحد سنت معماری را تجدید نظر ندهد. با این حال، مگر اینکه سنت آزموده شود، مگر اینکه سرزندگی آن دوباره و دوباره اثبات شود، قطعا نفوذ خود را از دست خواهد داد. اعتقاد بر این است که نظریه معماری معاصر پیش زمینه ها، جنبه های جامعه شناختی، ارزش های اثبات شده معماری را توضیح می دهد.
بدون دیدگاه